شاهد
گنجشکان هوار می کشند
بر آسمان سکوت..........
تیر چراغ برق ,
سرش گیج میرود
- از پروازشان -
که پاره می کنند انتهای فضا را ...... !!
××××
گنجشکان دیگر هوار نمی کشند ,
در سکوت آسمان
..... پرواز هم نمی کنند .
فضای پاره را ,
با ریسمان گرفته ی
- صدایشان -
بخیه می زنند !!
××××
تیر چراغ برق
دیوانه می شود .
لامپ شوک زده اش
روزها روشن
و شبها
خاموش می شود .....
××××
وقتی بچه ها جبغ می کشند
پای تیر چراغ برق ,
و زمین سیمانی را
خراش می دهند
- با سرانگشتان خونینشان -
تا لاشه ی بچه کنجشکی را
...... چال کنند ,
حباب شیشه ای چشمانش
- میترکد به ناگاه - !
و مویرگهای مرتعش نارنجی اش
از حدقه بیرون می زند .......
××××